حسین دبیرفلک؛ خاطرات باران خورده/ داستانِ پولاد قهرمانان
عصر دشتستان _ وقتی موسیقی روان و دلنواز از دم و بازدم استاد پولاد قهرمانان از طریق هفت بند حفره های” نی” به بیرون پرتاب می شود هر چیزی را به حرکت در می آورد، زنگوله های گندمزار با طنین نی...
عصر دشتستان _ وقتی موسیقی روان و دلنواز از دم و بازدم استاد پولاد قهرمانان از طریق هفت بند حفره های” نی” به بیرون پرتاب می شود هر چیزی را به حرکت در می آورد، زنگوله های گندمزار با طنین نی انبان “عام پولاد” فُرم رقص بندری می گیرند ، تخت سنگهای کوه “دوگوش” در دامنه های شبانکاره با نوازندگی “رو عام پولاد” به حرکت وادار می شوند، گویی همگی دلباخته ی سبک زیبای “روپولاد” هستند.

خیلی ها از دیرباز مشتاق بوده و هستند که استاد پولادقهرمانان
در عروسی شان پوستش را باد کند و هنرنمایی کند.
“سبک حاجیونی” عام پولاد سوز دلها را به آسمان می برد.
استاد پولاد از سالهای دور به غیر از موسیقی، دل غم زده مردم را با شوخی های عجیب و غریبش شاد می کرد،گاهی خود را عمداً به دیوانگی می زد ،گاهی قدیما برای شوخی و خنده مردم در عروسی “لباس محلی قِر” می پوشید. در یک کلام جایی که استادپولاد باشد ، شادی ها نمای بهتری دارد.
“پولاد قهرمانان” استاد مسلم نی انبان استان و کشور از زمان های بسیار دور ، وقتی مردم عروس را با اسب یا قاطر می آوردند هنرنمایی می کرد.
پدرو مادر خودم وقتی عروسی کردند عام پولاد هفت روز و هفت شب در عروسی شان نی انبان زده بود ، زمانی که عروس را از آبادی پدربزرگم خدابیامرز “اسفندیار دشمن زیاری” (آبادی اسفندیار) حدفاصل بین شبانکاره و زکریایی با اسب راهی خانه بخت کردند عام پولاد و بقیه مردم ، پشت سر اسب عروس حرکت می کردند و با نوای نی انبان می رقصیدند ، بعضی تفنگ سوزنی دَر می کردند ، بعضی کِل می زدند وبعضی آینه و شمعدان بر سرشان بود.
اون نسل تمام شد تا رسید به نسل من، پولاد نه تنها در عروسی پدر و مادرم ، بلکه در عروسی خودم هم هنرنمایی کرد و خدا فرصتی بده از عام پولاد در عروسی فرزندم هم استفاده کنم.
نسل هایی که در آنها استادپولاد قهرمانان هنرنمایی کرده ، میشود اینطور آذین بست و قسمت کرد :
-
زمانی که با اسب عروس می آوردند، عام پولاد بود
-
زمانی که مثل من با پیکان جوانان عروس می آوردند، عام پولاد بود
-
و اکنون که با شاسی بلند عروس می آورند.عام پولاد هست.
ناگفته نماند دورانی که با اسب عروس می آوردند ممکن بود اسب عروس هم با شنیدن صدای نی انبان عام پولاد جوگیر بشد .اسب گاهی عروس را می انداخت، گاهی می زد زیر سینی حنا، و بعدش… داماد را کجا می بینید.
پایان
بدون نظر! اولین نفر باشید